سخنرانی حسین نظربلند، مدیرعامل شناسا در دومین کنفرانس راهکارهای توسعه کارآفرینی بینالملل دومین کنفرانس راهکارهای توسعه کارآفرینی بینالملل، با رویکرد و محوریت فناوریهای مالی، فینتک، ۲۰ آبان ۱۴۰۳ در دانشگاه خاتم برگزار شد.
مدیرعامل شرکت شناسا، در افتتاحیه این کنفرانس با تأکید بر اهمیت صادرات دانشبنیان در رشد اقتصاد ملی، به چالشها و موانع این حوزه پرداخت. در ادامه متن کامل سخنرانی ایشان ارائه میشود. براساس آمارهای رسمی، سال گذشته 2 میلیارد و 560 میلیون دلار صادرات دانشبنیان داشتهایم. اگر برآورد شخصیام را به آن اضافه کنم، این عدد به 4 تا 5 میلیارد دلار میرسد. چون بخش مهمی از صادرات خدمات دانشبنیان از خدمات فریلنسرها و شرکتها بهصورت غیررسمی صورت میگیرد.
برای اینکه متوجه اهمیت این عدد در اقتصاد ملی شویم، میتوان آن را با درآمد حاصل از قاچاق سوخت که بهخاطر آن حجم بالایی از بحرانها را در پیش و پس داریم، مقایسه کرد که عدد آن تا 4 میلیارد دلار است. یعنی ما به اندازه قاچاق سوخت، صادرات دانشبنیان در کشور داریم. این آمار نشان میدهد که دانشبنیانها از این ظرفیت برخوردار هستند که به طراز ارزی کشور کمک کنند و مسئله ارزی کشور را حل کنند. اگر نقش نفت و پتروشیمیها را به دانشبنیانها منتقل کنیم، در عمل هم نشان میدهد که جای رشد جدی دارد.
کارآفرینی از نیاز شروع میشود
اما چرا در این زمینه ضعیف هستیم و نمیتوان آن را رشد دهیم؟ بخشی از پاسخ برمیگردد به عنوان همین کنفرانس یعنی کارآفرینی. در ابعاد ملی و در بین سیاستگذاران
کشورمان همچنان متوجه تفاوت بین کارآفرین و تولیدکننده نیستند. تولیدکننده کالایی را تولید میکند، بازاریابی میکند و مشتری خود را پیدا کرده و میفروشد. ما در ابعاد ملی مثلا میگوییم نفت داریم، پتروشیمی داریم و… یعنی زنجیره را از سمت داشتهها میسازیم. اما کارآفرین از نیاز شروع میکند؛ میپرسد نیاز چیست و گاهی نیاز را خلق میکند و براساس نیاز، محصول و خدمت خود را فراهم میکند. با همین اوصاف وقتی به کارآفرینی بینالمللی فکر میکنیم، متوجه گره مسئله میشویم. یعنی اگر میخواهیم کارآفرین بینالمللی شویم، باید نیازهای بینالمللی را درک کنیم. در این زمینه مسئله تحریم مطرح است؛ تحریم به این معنا نیست که فقط ارتباط ارزی ما را با جهان کم میکند، بلکه ارتباط کالایی و شناخت ما را هم از بازارهای بینالمللی کم میکند.
عدم شناخت بازارهای همسایه از زیانهای تحریم است
تحریم باعث میشود که ما نفهمیم نیاز چیست. بنابراین کارآفرین ایرانی در جهانی ایزوله زندگی میکند. کارآفرین ایرانی شاید متوجه نیازهای داخل کشور باشد اما آیا میداند که سبک زندگی مرتبط با فینتک در پاکستان چگونه است؟ وقتی نیاز را نشناسد، چگونه قرار است پاسخ مرتبط با نیاز را ایجاد کند؟ از مسائل دیگر مرتبط با فینتک این است که ما در ایران ارز چندنرخی داریم.
کسانی که درگیر بیزینس و صنعت هستند، میدانند که ارز چندنرخی چه فاجعه بزرگی برای ما به بار آورده است. چون موجب میشود که افراد روی ورودی و خروجی خود
نتوانند حساب کنند. نکته دیگر این است که یک صادرکننده (من طی دورهای صادرکننده تجهیزات الکترونیک بودهام) در ابتدا مواد اولیه را وارد میکنید و برای تأمین ارز باید منتظر ارز نیمایی باشید و بدون این ارز هم نمیتوانید جنس وارد کنید. اگر نخواهید در نوبت ارز منتشر بمانید باید به صورت قاچاق وارد و بهصورت قاچاق صادر کنید و این مسائل به خاطر ارز چندنرخی است.
با فیلترینگ نمیتوان روی دسترسیها حساب کرد
مسئله دیگری که به فینتک هم برمیگردد و ما در صنعت آیتی به شدت به آن مبتلا هستیم، بحث فیلترینگ است. فیلترینگ نه فقط به این معنا که به سایتی دسترسی نداریم. بلکه مسئله این است که نمیتوان روی دسترسیها حساب کرد. الان حداقل سه تیم در مجموعه شناسا حضور دارند که به خارج از کشور سرویس میدهند و میتوانند همه تیم در
ایران مستقر باشند اما به خاطر عدم اطمینان به این نکته که آیا میتوانیم سرویس پایدار ارائه کنیم یا خیر، مجبوریم بخشی از تیمها را در خارج از ایران مستقر کنیم.
اگر اینترنت پایدار و قابل اطمینان داشتیم و این اطمینان کسبوکاری وجود داشت که ما همیشه و بهصورت پایدار میتوانیم به مشتریان سرویس ارائه دهیم، همه تیم در ایران حضور داشتند اما الان حداقل یک سوم تیم بیرون از ایران حضور دارند. چون نمیتوانیم روی این اینترنت حساب کنیم وگرنه در حالت عادی عادی کسی پشت فیلترینگ گیر نمیکند. اما فیلترینگ اطمینان را از کسبوکارها میگیرد.
باید در بازارهای جهانی حضور واقعی داشته باشیم
نکته دیگری که درباره کارآفرینی مهم است و من همیشه روی آن تأکید دارم را با یک مثال تاریخی به خاطر علاقهام به تاریخ بیان میکنم؛ بیشترین رونق تجارت ایران، مربوط به دوره ایلخانان است. (ایلخانان از سال ۶۵۴ تا ۷۵۶ ه. ق یعنی تقریبا به مدت 100 سال بر ایران حکومت کردهاند.) در این دوره، از اقیانوس آرام تا دریای مدیترانه، همه ذیل یک قانون و یک حکومت قرار داشتند و ایرانیان بیشترین تجارت را انجام میدادند همچنان که ایرانیان ذاتا قوم تاجری هستند و بهتر از اقوام مغول از این
فرصت استفاده کردند.
نکتهای که در این دوره وجود دارد، این است وقتی میگوییم تجارت در این دوره رونق داشته است یعنی خاندانهای ایرانیای داریم که در چین زندگی میکنند. یعنی
وقتی قرار است تجارت بکنی، نمیتوانی صرفا جنس خود را بفرستی بلکه باید خودت هم همراه با جنس بروی. یعنی نمیتوان گفت که کالا را میفرستم و خودش به فروش میرسد بلکه باید با کالا و با روال تجارت خود حرکت کرد.
بعد از چند سال به اکوسیستمی از خاندانهای تاجر ایرانی میرسیم که مثلا یک برادر ساکن سینکیانگ است، یک نفر در گوانگژو زندگی میکند، یکی دیگر در سمرقند و
دیگری در اصفهان ساکن است و اینها در حال تجارت جهانی با همدیگر هستند. آثار این سکونتها را هم در قبرستانهای قدیمی ایرانیان در شهرهای مختلف میتوان میدید. الان هم اگر میخواهیم به روال کارآفرینی جهانی برگردیم، فضایی که شرکتهای چندملیتی دارند، همین است. در همه جهان حضور واقعی دارند تا بازارها را بشناسند.
تولیدکننده نیستیم که قرار باشد صرفا محصول ارسال کنیم. بلکه باید با حضور از نزدیک بازارها را بشناسیم و اینجا دوباره همانجایی است که فرهنگ و قوانین ما، اجازه اقدام را به ما نمیدهد. از جمله صنایعی که نسبتا در این زمینه پیشرو هستند، میتوان به صنعت سلامت اشاره کرد. کلینیکهای ایرانی را در کشورهای دیگر داریم مثلا کلینیک چشم پزشکی نور در چند کشور از جمله عمان حضور دارد.
من مثال این مورد را برای یکی از مسئولان در سازمان توسعه تجارت زدهام. اینکه آقای قاضیزاده هاشمی بهعنوان دارند این کلینیک، پول خود را چگونه میتوانسته قانونی از کشور خارج کند و در مسقط عمان دیگری سرمایهگذاری کند؟ برای این کار، هیچ مسیر قانونیای در کشور نداریم. درحالیکه میدانیم این موضوع برای کشور مفید است. اما کشور ما با سرمایهگذاری مولد که موجب بازگشت ارز میشود، همان برخوردی را میکند که با خرید ویلا میکند. بین این دو هیچ تفکیکی نیست و این از جمله عواملی است که کارآفرینی بینالمللی ما را تهدید میکند. در مورد فینتک مثالی میزنم؛ مثال من مربوط به حیاط وحش استرالیاست. حیات وحش استرالیا هیچ ربطی به بقیه جهان ندارد. چند ده میلیون سال قبل، حیات وحش استرالیا از سایر بخشهای جهان جدا شده و مسیر تکامل آن از بقیه جهان جدا شده است. فینتک ایران هم همین است. ما 20سال است که از جریان اصلی فینتک جهان جدا شدهایم و مسیر دیگری را در پیش گرفتهایم. شاید شباهتهایی وجود داشته باشد اما مسیر تکاملی متفاوتی را طی کردهایم و البته من این را یک فرصت میدانم.
ایران گزینه جایگزین جهان برای همسایههاست اگر تفاوتها را درک کنیم
الان در کل جهان اگر بخواهید تکنولوژی یک نظام مالی را از صفر تا صد بسازید، حتما باید به سراغ سه تا چهار شرکت در آمریکا بروید و از نظام ویزا یا مسترکارت استفاده
کنید تا این ارتباط برقرار بشود. اما ما یک گزینه دیگر برای جهان داریم. آنها اینقدر بزرگ هستند که برخی از بازارها به چشمشان نمیآیند. در آمارها دیدیم که بیش از یک و نیم میلیارد نفر بدون حساب بانکی (unbanked) در سطح جهان داریم. اینقدر این آمارها در جنوب آفریقا زیاد است که کسی توجه نمیکند که مثلا در ترکمنستان هم افرادی بدون حساب بانکی داریم.
در کشورهای همسایه ایران یعنی پاکستان، افغانستان، ترکمنستان و عراق بالای 70درصد مردم بدون حساب بانکی هستند. آمار افغانستان تا 90درصد هم میرسد. در مجموع
جمع افراد بدون حساب بانکی در کشورهای همسایه ایران بیش از 140 میلیون نفر است. در خود ایران 4 یا 5 میلیون نفر بدون حساب بانکی داریم. بنابراین بازار بسیار بزرگی
در همسایگی ایران وجود دارد که ما بهعنوان یک اکوسیستم جایگزین جهان میتوانیم به این بازارها وارد شویم البته به شرطی که نیازهای این بازارها را بشناسیم. به نظر
من مهمترین زیان تحریم برای ما این بوده که نیازهای همسایههایمان را نمیشناسیم و درک نمیکنیم.
کارآفرین ایرانی تجربه دست اولی از نیاز فینتکی در همسایگی خودمان ندارد. بخشی از نیازها به فرهنگ مربوط است. نباید تصور کرد که چون ما با استفاده از شبکه
شتاب خریدها و نیازهای روزانه خود را برطرف میکنیم، سایر کشورهای همسایه هم به همین صورت عمل میکنند. مثلا در هند همه چیز با کیوآرکد انجام میشود حتی کسی که کنار خیابان نارگیل پوست میکند و به شما میفروشد. درواقع کار در هندوستان، کالایی لوکس محسوب میشود که قبل از ورود به فروشگاه یا رستوران باید بپرسید که کارت میپذیرند یا خیر. بنابراین اگر میخواهیم در حوزه فینتک کار بکنیم، این تفاوتها را باید درک کنیم